بیشترین جستجو ها
کلمات مرتبط
جستجو "حکایت مدیریتی"
نصفی از ماه را زندگی کنید هنوز هم بعد از اين همه سال، چهرهي ويلان را از ياد نميبرم. در واقع، در طول سي سال گذشته، هميشـه روز اول
شیر یا غزال هر روز صبح در گوشهاي از صحراي آفريقا غزالي از خواب بيدار ميشود. غزال ميداند كه در آن روز بايد چالاكتر از همه درندگان تيزرو باشد
نوشتن در فضا با خودكار هنگامي كه ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز كرد، با مشكل كوچكي روبرو شد. آنها دريافتند كه خودكارهاي موجود در فضاي بدون
قورباغه و آب جوش اگر قورباغهای را به همراه مقداری از آبی كه در آن زندگی می كند در ظرفی بريزيد و آب را به آرامی گرم كنيد خواهيد
ساندویچ فروش و پسرش مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرده بود و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود،
تصمیم قاطع مدیریتی روزی مدیر یكی از شركت های بزرگ در حالیكه به سمت دفتر كارش می رفت چشمش به جوانی افتاد كه در راهرو ایستاده بود و به
بازسازی دنیا پدر روزنامه می خواند اما پسر كوچكش مدام مزاحمش می شود. حوصله پدر سر رفت و صفحهای از روزنامه را كه نقشه جهان را نمايش می داد
طوطی مدیر مردی به یک مغازه فروش حیوانات رفت و درخواست یک طوطی كرد. صاحب فروشگاه به سه طوطی خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطی سمت چپ ۵۰۰
کمک به رقبا یكی از كشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقهها، جایزه بهترین غله را به دست میآورد و به عنوان كشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همكارانش،
راهکار ساده برای مشکل پیچیده در يک شركت بزرگ ژاپنی كه توليد وسايل آرايشی را برعهده داشت ، يک مورد تحقيقاتی به ياد ماندنی اتفاق افتاد : شكايتی از
مهندس متبحر مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو
کوتاهترین مرد در جلسه اوليور وندل در جلسه اي حضور داشت. او كوتاهترين مرد حاضر در جلسه بود. دوستي به مزاح رو به او گفت: تصور می کنم در میان
کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد. در مشخصات تولید محصول نوشته بود
پس و پیش رئیس شخصي تعريف مي كرد كه در ديدار از يك سازمان در ژاپن، رئيس آن سازمان به همراه دو نفر ديگر به استقبال آنان آمد. يكي
دو دانه حاصلخیز دو تا دانه توي خاک حاصلخيز بهاري كنار هم نشسته بودند. دانه اولي گفت: «من مي خواهم رشد كنم! من مي خواهم ريشه هايم را هر
تبلیغات متنی
مطالب پر بازدید این ماه